عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

تصاویر زیبا از برف و یخبندان..

 

 

 

 

 

 

 

 

بقیه در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

عشق من در ولنتاین

ای جانم چه قدر تو خوشگلی 

جیگرم... 

عزیزم .... 

نفس.... 

ای جانم... ای جانم... 

خوشگل.... 

فدات شم عشق من... 

وای وای وای... 

عزیزم... 

آخه تو چه قدر خوشگلی... 

ناناس... 

نمک... 

دلبر.... 

یعنی من عاشقتم... 

باهوش... 

خوشگل.... 

ناز... 

ای جانم...ای جانم... 

خوب چرا اینجا وایسادین.... 

برین ادامه مطلب تا ببینید عزیزمو.... 

ای جانم... 

جیگر...

ادامه مطلب ...

تصاویـری زیبـا از طبیـعت ناحیـه سیبـری

ناحیه سیبری را بیشتر بعنوان یک منطقه سردسیر می شناسند در حالیکه طبیعت این منطقه که به "سرزمین خفته" مشهور است شاید از بکرترین مناطق دنیا باشد. سیبری نام سرزمینی بسیار گسترده با مساحت ۱۲.۸۰۰.۰۰۰ کیلومتر مربع در بخش آسیایی روسیه است. سیبری تقریباً تمامی ناحیهٔ شمال آسیا را در بر می‌گیرد. این ناحیه از رشته‌کوه اورال به سوی شرق امتداد یافته و تا اقیانوس آرام می‌رسد. از سوی شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از جنوب به تپه‌های شمال و مرکز قزاقستان و مرزهای مغولستان و چین محدود می‌گردد.

از نظر جغرافیایی، سیبری سرزمین جنگل‌های انبوه، رود‌های پر آب و دشت‌های یخ زده‌ است. زمستان‌های بسیار سرد سیبری و تابستان‌های تقریباً داغ آن باعث شده تا قرن‌ها جمعیت چندانی در آن زندگی نکند اما با تمام این اوصاف این منطقه حدود ۴۰ میلیون نفر سکنه دارد. سیبری یک سرزمین صاف و هموار است و بخش بزرگی از آن را دشت‌ها تشکیل داده اند؛ مرتفع‌ترین نقطهٔ آن یک آتشفشان فعّال در شبه جزیره کامچاتکا با ارتفاع حدود ۴۶۴۹ متر از سطح دریا است.

سیبری زمستان‌هایی بسیار سرد دارد؛ به طوریکه گاه در زمستان‌ها دمای هوای این منطقه تا ۶۷− درجهٔ سلسیوس نیز می‌رسد و این منطقه به سردترین نقطهٔ مسکونی زمین تبدیل می‌شود. تابستان‌های این منطقه هم نسبتاً داغ هستند. در کل سیبری به عنوان منطقه‌ای سردسیر شناخته می‌شود ولی بطور کلی مناطق خاصّی در شمال و خاور سیبری بسیار سردسیر هستند.

سیبری سرزمین جنگل‌های انبوه ‌است. جنگل‌های تایگا که بیش تر از درختان سرو و مخروطیان دیگر تشکیل شده‌اند، جنوب سیبری را در بر گرفته‌اند. کشاورزی تنها در بخشی از جنوب سیبری رواج دارد و در جنوب غربی آن دانه‌های خوراکی از جمله گندم در قالب کشتزار‌های بزرگ کشت می‌شوند. گذشته از این معادن بسیاری در سیبری وجود دارند و بخش عمدهٔ زغال سنگ و طلای روسیه از معادن این منطقه استخراج می‌شوند. جلگه‌های غربی سیبری دارای معادن نفت و گاز طبیعی هستند.

از نظر تاریخی، در پایان سده ۱۵، قبایل تاتار بر سرزمین‌های شرق کوه‌های اورال یا همین سیبری تسلّط یافتند. در ۱۵۸۲، مردم روس سپاهی تشکیل دادند و همراه با قزاق‌ها، تاتارها را شکست دادند. از زمان امپراتوری پتر یکم (۱۷۲۵-۱۶۷۲) تا زمان فروپاشی شوروی، زندانیان سیاسی و جنایتکاران محکوم به کار اجباری و آنانی که از سوی دولت برای جامعه خطرناک تشخیص داده می‌شدند را به سیبری اعزام می‌کردند. 

 

تصاویری که گذاشتم فوق العاده زیبا و باور نکردنیه!!! 

حتما ببینید چون پشیمون نمیشید!!!
  

 

 

بقیه ی عکس ها در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...

تست روانشناسی شخصیت جدید

به این تست شک نکنید. این آخرین و استانداردترین تست شخصیت شناسى است که این روزها در اروپا بین روانشناسان در جریان است. پاسخهایش هم اصلاً کار دشوارى نیست. کافى است کمى به خودتان رجوع کنید. یک کاغذ و قلم هم کنار دستتان باشد که بتوانید امتیازهایى که گرفته اید را جمع بزنید. حاضرید؟ پس شروع کنید: 

۱) چه موقع از روز بهترین و آرام ترین احساس را دارید؟ 

الف)صبح 

ب) عصر و غروب 

ج ) شب  

۲) معمولاً چگونه راه مى روید؟ 

الف ) نسبتاً سریع، با قدم هاى بلند 

ب) نسبتاً سریع، با قدمهاى کوتاه ولى تند و پشت سر هم 

ج ) آهسته تر، با سرى صاف روبرو 

د ) آهسته و سربه زیر 

ه) خیلى آهسته 

۳) وقتى با دیگران صحبت مى کنید؛ 

الف ) مى ایستید و دست به سینه حرف مى زنید  

ب) دستها را در هم قلاب مى کنید  

ج ) یک یا هر دو دست را در پهلو مى گذارید  

د ) دست به شخصى که با او صحبت مى کنید، مى زنید 

ه) با گوش خود بازى مى کنید، به چانه تان دست مى زنید یا موهایتان را صاف مى کنید  

۴) وقتى آرام هستید، چگونه مى نشینید؟ 

الف) زانوها خم و پاها تقریباً کنار هم  

ب) چهارزانو 

ج ) پاى صاف و دراز به بیرون 

د ) یک پا زیر دیگرى خم  

۵) وقتى چیزى واقعاً براى شما جالب است، چگونه واکنش نشان مى دهید؟ 

الف ) خنده اى بلند که نشان دهد چقدر موضوع جالب بوده 

ب ) خنده، اما نه بلند 

ج ) با پوزخند کوچک 

د ) لبخند بزرگ 

ه) لبخند کوچک 

۶) وقتى وارد یک میهمانى یا جمع مى شوید؛ 

الف ) با صداى بلند سلام و حرکتى که همه متوجه شما شوند، وارد مى شوید 

ب ) با صداى آرامتر سلام مى کنید و سریع به دنبال شخصى که مى شناسید، مى گردید 

ج ) در حد امکان آرام وارد مى شوید، سعى مى کنید به نظر سایرین نیایید 

۷) سخت مشغول کارى هستید، بر آن تمرکز دارید، اما ناگهان دلیلى یا شخصى آن را قطع مى کند؛ 

الف ) از وقفه ایجاد شده راضى هستید و از آن استقبال مى کنید 

ب ) بسختى ناراحت مى شوید 

ج) حالتى بینابین این ۲ حالت ایجاد مى شود 

۸) کدامیک از مجموعه رنگ هاى زیر را بیشتر دوست دارید؟ 

الف) قرمز یا نارنجى 

ب) سیاه 

ج) زرد یا آبى کمرنگ 

د) سبز 

ه) آبى تیره یا ارغوانى 

و) سفید 

ز) قهوه اى، خاکسترى، بنفش 

۹) وقتى در رختخواب هستید (در شب) در آخرین لحظات پیش از خواب، در چه حالتى دراز مى کشید؟ 

الف) به پشت 

ب) روى شکم (دمر) 

ج) به پهلو و کمى خم و دایره اى 

د) سر بر روى یک دست 

ه) سر زیر پتو یا ملافه...  

۱۰) آیا شما غالباً خواب مى بینید که: 

الف) از جایى مى افتید. 

ب) مشغول جنگ و دعوا هستید. 

ج) به دنبال کسى یا چیزى هستید. 

د) پرواز مى کنید یا در آب غوطه ورید. 

ه) اصلاً خواب نمى بینید. 

و) معمولاً خواب هاى خوش مى بینید.  

سؤال اول: الف(۲ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۶ امتیاز)

سؤال دوم: الف (۶امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۷ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز) 

سؤال سوم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۵ امتیاز)، د (۷ امتیاز)، ه (۶ امتیاز) 

سؤال چهارم: الف (۴ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۲ امتیاز)، د (۱ امتیاز) 

سؤال پنجم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۲ ا متیاز) 

سؤال ششم: الف (۶ امتیاز)، ب (۴ امتیاز)، ج (۲ امتیاز) 

سؤال هفتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۴ امتیاز) 

سؤال هشتم: الف (۶ امتیاز)، ب (۷ امتیاز)، ج (۵امتیاز)، د (۴ امتیاز)، ه (۳ امتیاز) و (۲ امتیاز)، ز (۱ امتیاز) 

سؤال نهم: الف (۷ امتیاز)، ب (۶ امتیاز)، ج (۴ امتیاز)، د (۲ امتیاز)، ه (۱ امتیاز) 

سؤال دهم: الف (۴ امتیاز)، ب (۲ امتیاز)، ج (۳ امتیاز)، د (۵ امتیاز)، ه (۶ امتیاز)، ز (۱ امتیاز) 

 

جواب تست در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

پیرمرد فقیر

مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخره موفق شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد
فردای آن روز وقتی که کشاورز روی زمینش مشغول کار بود،کالسکه سلطنتی مجللی در کنار نرده های ورودی زمین کشاورز ایستاد .دو سرباز از آن پیاده شدند و در را برای آقای قد بلندی که لباس های اشرافی بر تن داشت ،بازکردند.زمانی که آن مرد با لباس های گران قیمتی که برتن داشت پایین آمد ،خود را پدر پسری که کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود،معرفی کرد.اوبه کشاورز گفت که می خواهد این محبتش را جبران کند وحاضر است در عوض کار بزرگی که او انجام داده،هرچه بخواهد به او بدهد .
کشاورز با مناعت طبعی که داشت به مرد ثروتمند گفت که او این کار را برای رضای خدا وبه خاطر انسانیت انجام داده و هیچ چشم داشتی در مقابل آن ندارد.در همین موقع پسرکشاورز از ساختمان وسط زمین بیرون آمد.مرد ثروتمند که متوجه شد کشاورز پسرس هم سن وسال پسر خودش دارد ،به پیرمردگفت که می خواهد یک معامله با او بکند.مردثروتمند گفت حال که تو پسرم را نجات دادی ،من هم پسر تو را مثل پسر خودم می دانم .پس اجازه بده هزینه تحصیل او را در بهترین مدارس ودانشگاهها بپردازم .کشاورز موافقت کرد وپسرش پس از چند سال از دانشگاه علوم پزشکی لندن فارغ التحصیل شد وبه خاطر کشف یکی از بزرگ ترین ومهم ترین داروهای نجات بخش جهان که پنی سیلین بود،به عنوان یک دانشمند مشهور شناخته شد .آن پسر کسی نبود جز الکساندر فلیمینگ .چندسال گذشت .دست بر قضا پسر مرد ثروتمند به بیماری لاعلاجی مبتلا شد و این بار الکساندر،پسر کشاورز که امروز یک دانشمند برجسته بود با داروی جدیدش بار دیگر جان آن پسر را نجات داد .
جالب است بدانید که آن مرد ثروتمند و نجیب زاده کسی نبود جز لردراندلف چرچیل و پسرش هم کسی نبود جز وینستون چرچیل ...

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

  To fall in love 

عاشق شدن
To laugh until it hurts your stomach 

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره.To find mails by the thousands when you return from a
vacation

بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی
هزار تا نامه داری
To go for a vacation to some pretty place. 

برای مسافرت به یک جای خوشگل بریTo listen to your favorite song in the radio. 

به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدیTo go to bed and to listen while it rains outside. 

به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدیTo leave the Shower and find that
the towel is warm 

از حموم که اومدی بیرون ببینی حو له ات گرمه !To clear your last exam. 

آخرین امتحانت رو پاس کنی 


To receiv e a call from someone, you don't see a
lot, but you want to. 

کسی که معمولا زیاد نمی بینیش ولی دلت
می خواد ببینیش بهت تلفن کنه
To find money in a pant that you haven't used
since last year. 

توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده
نمی کردی پول پیدا کنی
To laugh at yourself looking at mirror, making
faces. 

برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و
بهش بخندی !!!
Calls at midnight that last for hours. 

تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم
طول بکشه
To laugh without a reason. 

بدون دلیل بخندی
 

To accidentally hear somebody say something good
about you. 

بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره
از شما تعریف می کنه
To wake up and realize it is still possible to sleep
for a couple of hours. 

از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه
هم می تونی بخوابی !
To hear a song that makes you remember a special
person. 

آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما
می یاره
To be part of a team. 

عضو یک تیم باشیTo watch the sunset from the hill top. 

از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی 

 

To make new friends. 

دوستای جدید پیدا کنیTo feel butterflies!
In the stomach every time
that you see that person. 

وقتی "اونو" میبینی دلت هری
بریزه پایین !

To pass time with
your best friends. 

لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنیTo see people that you like, feeling happy

کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینیSee an old friend again and to feel that the things
have not changed. 

یه دوست قدیمی رو دوباره ببینید و
ببینید که فرقی نکرده

 

To take an evening walk along the beach. 

عصر که شد کنار ساحل قدم بزنیTo have somebody tell you that he/she loves you. 

یکی رو داشته باشی که بدونید دوستت دارهremembering stupid
things done with stupid friends.
To laugh .......laugh. ........and laugh ...... 

یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای
احمقانه ای کردند و بخندی
و بخندی و ....... باز هم بخندی
These are the best moments of life.... 

اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند 

Let us learn to cherish them. 

قدرشون رو بدونیم
 

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"زندگی یک هدیه است که باید ازش لذت برد
نه مشکلی که باید حلش کرد
چاپلین می گوید :
وقتی
زندگی 100 دلیل برای گریه کردن
به تو نشون میده
تو 1000 دلیل برای خندیدن
به اون نشون بده 

قدرت اراده

چه داستان جالبی...
اولین بار که به این عکس نگاه کردم خندیدم. ممکن است تو هم بخندی...
به پایین صفحه برو تا به قدرت اراده پی ببری...  

 

 

فکر کردی سگ ادای مرد را در می آورد؟  

 

 

یا شاگردان دانشگاه را سرگرم میکند. نه؟  

 

 

حالا با دقت نگاهش کن...  

 

 

خوب...  

 

 

فهمیدی ؟  

 

 

با اینکه یک حیوان است دیگران به او احترام می گذارند...  

 

 

همه به او خوش آمد گرمی میگویند... 

 

 

شانه هاش را نوازش میکنند...  

 

 

خودش ایستاده است...  

 

  

درها برای کسانی گشوده میشود که به خودشان ایمان دارند 

 

 


و با قدرت اراده است که یک حیوان روی دو پا راه میرود 

قدرت اندیشه در 4 داستان کوتاه

 ۱.سکوی صعود

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد،کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.
مردم با سطل روی سر الاغ هر بار خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.

نکته:
مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:
اول: اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند.
دوم: اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.


2. قدرت اندیشه

پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
"پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
دوستدار تو پدر".

طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".

ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟

پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم".

نکته:در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی‌ خواهیم یافت و یا راهی‌ خواهیم ساخت. 

3.قبل از انجام هر کار راهکارهای متفاوت را بررسی کنیم

میگویند در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی میکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.
وی پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند.

وی به راهب مراجعه میکند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد کرد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند. پس از بازگشت از نزد راهب، او به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند.همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند.
پس از مدتی رنگ ماشین، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

مدتی بعد مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند. او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته؟ مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :" بله . اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته". مرد راهب با تعجب به بیمارش میگوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام.

برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.
برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی، بلکه با تغییر دیدگاه و یا نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود درآوری.

نکته:تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر دیدگاه و یا نگرش ما ارزانترین و موثرترین روش میباشد.


4. در بیشتر موارد راه حل ساده تری نیز وجود دارد

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد : شکایتی از سوی یکی مشتریان به کمپانی رسید. او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است.

بلافاصله با تاکید و پیگیریهای مدیریت ارشد کارخانه این مشکل بررسی، و دستور صادر شد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازمه را جهت پیشگیری از تکرار چنین مسئله ای اتخاذ نماید.
مهندسین نیز دست به کار شده و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارائه دادند: پایش (مونیتورینگ) خط بسته بندی با اشعه ایکس.

بزودی سیستم مذکور خریداری شده و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسین،‌ دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهائی با رزولیشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید. سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دائمی پشت آن دستگاهها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطیهای خالی جلوگیری نمایند.

نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا، مشکلی مشابه نیز در یکی از کارگاههای کوچک تولیدی پیش آمده بود اما آنجا یک کارمند معمولی و غیرمتخصص آنرا به شیوه ای بسیار ساده تر و کم خرجتر حل کرد: تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد از خط تولید دور کند!!!

نکته:معمولا در بسیاری از موارد راههای ساده تری نیز برای حل هر مسئله و یا مشکلی وجود دارد. همیشه به دنبال ساده ترین راه حلها باشید.

چه جوری زشت باشیم!!!!

سلام 

به نظرم بعد از تصاویر زیبا و طبیعی پست قبلی بد نیست یه سری تصویر زشت و غیر طبیعی ببینیم!!! به نظر خودم فقط یکیشون قشنگ بود...

تصاویری از نقاشی ها و خالکوبی های عجیب روی بدن و فلزگذاری های...