عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

اسب

در جوانی دوست نداشتن علامت بدی است . روح سالم همیشه یک نفر دوست را که لایق باشد ملاقات خواهد کرد . 

کارو

 

 

از بچگی عاشق اسب بودم. یادمه بچه که بودم یه فیلم از تلویزیون پخش میشد به اسم اسب سیاه که دو سه سال پیش دوباره پخش کردن،داستان درباره ی یه اسب مسابقه به اسم مشکی بود که همیشه تو مسابقه ها برنده میشد،همزمان کارتون زورو هم پخش می شد که زورو همیشه موقع پیاده شدن از اسبش یه مدل خاصی می پرید و وقتی هم که می خواست سوارش بشه سوت می زد و اسبش میومد و می پرید روی پشتش و مثل برق می رفت... 

منم یه اسب خیالی داشتم که اسمش رو درست یادم نمیاد یه چیزی بود شبیه جرجی یا جیمی یا جیرو!!همیشه توی خونه تصور می کردم که سوار اسبم هستم و فقط با اسبم این ور اون ور می رفتم مثلا اگر نشسته بودم و کسی صدام می کرد اول افسار اسبم رو از چوب فرضی باز می کردم بعد مثل زورو سوارش می شدم و بعدش هم شروع می کردم بپرم و به حالت اسب سواری برم به طرف مقصد!!!وقتی هم که می رسیدم مثل زورو از اسب پیاده می شدم افسار اسب رو به یه چوب فرضی دیگه می بستم و می رفتم... 

تازه اسب من خیلی از ویژگی هاش مثل مشکی و تورنادو(اسب زورو) بود...مثلا فقط من اجازه داشتم سوارش شم،فقط از دست من غذا می خورد و همیشه هم برنده بود... 

خیلی وقتا هم با اسبم حرف می زدم... انقدر خوب گوش میداد...از آدما بهتر....همیشه هم آرزو داشتم کاش به جای ماشین ها می تونستیم با اسب ها بریم این ور اون ور... 

دور و بر من هم همه بچه ها پسر بودن و عشق ماشین منم که تک افتاده بودم بینشون همیشه سر این که اسب خیلی از ماشین بهتره باهاشون کل کل داشتم و می گفتم بذارین من بزرگ بشم یه اسب می خرم و باهاش میرم این ور اون ور نمی ذارم شماها هم سوارش شین... 

همیشه فکر می کردم چون اسب از ماشین ارزون تره پس راحت تر میشه خرید اما وقتی برای اولین بار فهمیدم که اسب خیــــــــــــــــــــــــلی گرون تر از ماشینه کلـــــــــــــــــــــــــــی غصه خوردم... (البته بستگی به اسبش و ماشینش هم داره...)

اما خوب هنوز هم اسب دوست دارم و هر جور شده یه روز یه اسب خوشگل حالا نه در حد بنز اما در حد پرایدم شده می خرم 

 

 

فعلا این عکسای خوشگل از این اسبای خوشگل رو ببینید...ایشالا در آینده عکس اسب خودم رو هم میذارم 

توی ادامه مطلب...

 

 (روشون کلیک کنید تا توی اندازه ی واقعی ببینیدشون)

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این آخری به عنوان زیباترین اسب سال انتخاب شده... 

به خاطر رنگ طلاییش... 

همیشه طلایی ها بیشتر تو چشمن...

نظرات 11 + ارسال نظر
مهرنوش شنبه 21 تیر 1393 ساعت 13:31

سلام عزیزم
منم عاشق اسبهام ... خیلی حیوونای مهربونی اند ..
اما از ظلمی که بهشون میشه همیشه غصه دار میشم ..
به خاطر همین دوست ندارم از نردیک یه اسب در خال سواری یا اسبهای درشکه رو ببینم .
دلم کباب میشه واسشون

آخی
ولی من دوست دارم سوار اسبم بشم و گردنشو بغل کنم و نازش کنم

نیما چهارشنبه 29 شهریور 1391 ساعت 12:08 http://www.googel.com

با با تو دیگه کی هستی

گلی

هانیه شنبه 21 مرداد 1391 ساعت 13:08 http://solongwar.persianblog.ir

من که واقعا عاشق اسبم!!! یادمه بچگی همیشه با خودم می گفتم خونه ما که تو پذیراییش جا هست چرا اسب نخریم بذاریم اونجا؟!!!!!!!!! هنوزم به نظرم میشه
و البته پاندا هم خیلی دوست داشتم!!!

آره پاندا هم خیلی خوبه اما اسب یه چیز دیگه ست
تازه ما خونه مون یه حیاط داره که همینجور بی استفاده افتاده خو چی میشه چندتا اسب و آهو و پاندا و .. بریزیم توش یه باغ وحش بزنیم
ایشالا در آینده با هم یه اسب می خریم

پویا پنج‌شنبه 19 مرداد 1391 ساعت 01:37 http://kolbeheshgh27.blogfa.com

سلام گلی خانوم

آپم منتظرتون هستم.....

سلام

amir چهارشنبه 18 مرداد 1391 ساعت 01:33 http://booshehr.blogsky.com

درود بر تو

کارو دوست دارم چون زبان بی سانسوری داره

اوهوم جمله هاشم قشنگه

ممنون از حضورتون

گلنوش سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 12:06

سلام
ایشالا یه اسب بخری دونفری سوار شیم اون چها راه رو باهم زیگ زاک بریم :دی
خودتو تابلو زدی به اون راه ها

سلام
نه خیرم مگه اسب بیچاره چه قدر توان داره خاله نمیشه که دو نفری سوارش شد تازه اونم با ۶۰۰ کیلو اضافه وزن
خودت باید یه اسب واسه خودت بخری
گفتم که اسب من مثل تورنادو و مشکی فقط به صاحب خودش سواری میده
بعله

خودمو زدم به اون راهکی کجا ؟؟

پویا یکشنبه 15 مرداد 1391 ساعت 01:14 http://kolbeheshgh27.blogfa.com

سلام خانم گلی ...

چه جالب من هم وقتی کوچیک بودم دوست داشتم سوار بر اسب بودم البته مثل کلانترها آخه اون موقعها فیلمهای کلانتر سوار بر اسب بودند یه ستاره هم رو سینشون میزدند و کلت رو کمرشون از اون کلاههای دوردار میزدند و می آوردند حلو ااای جاان عاشق این تیپیها بودم میگم منو یاد دوران کودکیم انداختیااااااااایادش به خیر ... کودکی ...

سلام
پس فقط من نبودم که خیلی اسب دوست داشتم
من بیشتر زورو و رابین هود رو میدیدم واسه همین به جای اسلاحه ی کمری شمشیر و تیرو کمان دوست داشتم
یه وقت فک نکنید من خشنماااا اینا فقط واسه دفاع شخصی بود
هییییییییییییی یادش به خیر

علی شنبه 14 مرداد 1391 ساعت 15:43 http://www.sargarmima.blogsky.com

پس من چییییییییییییییییییی

آقای دکتر تو هم اسب می خوای؟؟
خوب وقتی خریدم می دم تو هم یه دور باهاش بزنی

مهسا... جمعه 13 مرداد 1391 ساعت 19:56

منم رمز میخوام!!

مدا جونم
عزیز دلم من که به تو رمز داده بودم که آخه
آهان فهمیدم چی شده
برات میفرستم

نفس پنج‌شنبه 12 مرداد 1391 ساعت 15:44 http://princess91.blogsky.com/

چه جالب ولی من اصلا ازین اسب رویایی ها نداشتم
آره خب اسب خیلی گرونه نگهداریشم خیلی سخته

ولی من با این اسب رویاییم دنیایی داشتم(و دارم)
یه دوست دارم ترکمنه و اهل استان گلستانه یه بار که من داشتم از اسب های رویاهام می گفتم گفت شماها تا حالا اسب نداشتین اما من با اسب بزرگ شدم
انقدددددددددددددددددددد دلم خواست که نگو
میبینی تو رو خدا
همه آرزو می کنن یه خری سوار بر اسب سفید پیداش بشه من دیگه مزاحم خره هم نمی شم اسبش برام بسه

sara سه‌شنبه 10 مرداد 1391 ساعت 15:04

سلام
منم رمز میخواهم
البته اگه خیلی شخصی نیست

سلام برات میل کردم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد