عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

عکس های به یادماندنی

یکی بود یکی نبود کور بشه چشم حسود

دست تقدیر

نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب
کاش دستی نقشه را از میانه تا کند . . .
نظرات 3 + ارسال نظر
گلنوش سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 17:49 http://bia2ddb.blogsky.com

چشمم روشن
جملات مفهومی میذاری
فکر کردی من از اونام که نمی فهمم
یا از اونا که نمیان وبلاگت
یا.......
به به چه جمله ای آخی

چشم دلت روشن...
شنیدی میگن یه جو شانس!!!
تا دیروز تو این وبلاگ پرنده پر نمیزد
حالا تا من یه چندتا جمله ی عاشقانه گذاشتم خاله و مامان بزرگ و زن دایی و همه اومدن ببینن چی شده
حالا شاید من خواستم ...
.
.
خوشم میاد مفهومش رو میگیری
راستی عنوان رو حال کردی...

هانیه سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 11:36 http://solongwar.persianblog.ir

نفست کی است آیا نتیجه گلم؟؟؟؟؟؟

نفس می خوای چیکار آخه دور هم با آبشش زندگی می کنیم خوشیم دیگههههههههههه

وااای
این جوری که می پرسی من دیگه جرئت نفس کشیدن هم ندارم چه برسه به این که نفس داشته باشم..
نه بابا...
ما از اوناش نیستیم....
این حرفا رو هم واسه مون درآورن...
اصلا شما فکر کن یه نفسی تو شمال یه جایی زندگی میکنه...
اما آخه مگه من تو جنوبم
نهههههههههههههه...
من از هر لحاط مرکزم....
مرکز شهر....مرکز کشور....مرکز کره زمین...در نتیجه اگر نقشه رو از وسط تا کنن دو نفر دیگه میرن پیش هم...
منم همین جا می مونم....
اصلا با آبشش هم نفس نمی کشم...
اصلا من غلط بکنم دیگه درباره نفس صحبت کنم

هانیه سه‌شنبه 9 اسفند 1390 ساعت 11:07 http://www.minuteswithlove.blogfa.com

چه عاشقانه....من همیشه میدونستم تو توی خاندان از همه بیشتر از عشق سر در میاری...

ای بابا...
البته من هنوز دارم درس پس میدمااا...
با این زن دایی و اون مامان بزرگ من حالا حالا ها کار دارم تا تو خاندان به رتبه ی اول برسم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد